یادم

ساخت وبلاگ
مجتبی - مرتضی - مصطفی در قران

وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ

و لا يشفعون الالمن ارتضي (انبيا 28)

كلمه( ارتضي) فقط در سه ايه قران وجمع شماره ايه ها =110ثانيا در هر سه ايه كلمه خلافت هم امده است
سوره ۲۱: الأنبياء - جزء ۱۷

يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ ﴿۲۸


سوره ۲۴: النور - جزء ۱۸

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ

وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا

وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۵۵


سوره ۷۲: الجن - جزء ۲۹

إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ﴿۲۷ 


(شماره سه ایه)۲۷+۲۸+۵۵ =۱۱۰

اجتبی : از فعل جبی به معنای کندن به موقع میوه است و اجتبی مبالغه ی در جبی به معنای کندن بسیار به موقع میوه است

( این لفظ برای حضرت آدم و... در قرآن به کار رفته است ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدى)

 http://www.virascience.com/thesis/839515/

واژه اجتبا از باب افتعال و از ريشه «ج ب ى» است. لغويان، جبى را به‌معناى جمع كردن (گردآورى) دانسته‌اند;[1] بدين سبب حوض را كه محلّ گردآورى آب است، جابيه، و خراج را كه از اطراف و اكناف گردآورى مى‌شود، مَجْبى ناميده‌اند.[2] از آن‌جا كه باب افتعال بر قصد و اختيار دلالت مى‌كند مى‌توان اجتبا را به‌معناى اختيار كردن شىء براى گردآورى و رهايى بخشيدن آن از تشتّت و پراكندگى دانست.[3] اجتبا و برگزيدن بنده از ناحيه خداوند به‌معناى اختصاص دادن او به فيض‌هاى خاص الهى است كه نتيجه آن حاصل شدن انواع نعمت‌ها براى او، بدون هيچ‌گونه سعى و تلاشى است و اين موهبت تنها براى پيامبران و صديقان و شهدا خواهد بود.[4] در قرآن كريم، مشتقّات «جبى» 12 بار به‌كار رفته كه 10 مورد آن به بحث «اجتبا» مربوط است. در موارد ياد‌شده، به جز يك مورد كه به‌معناى لغوى اجتبا (اعراف/7، 203) ارتباط دارد، به حقيقت اجتبا (معناى مصطلح آن) همراه با علم به تأويل احاديث (يوسف/12، 6) و هدايت (مانند نحل/16، 121; انعام/6، 87 و‌...‌) و صلاح (قلم/68، 50) و علم به غيب (آل‌عمران/3، 179) و نفى حرج (حج/22، 78) اشاره شده است.

حقيقت اجتبا:

همان‌گونه كه از تأمّل در معناى لغوى و اصطلاحى اجتبا به‌دست مى‌آيد و نيز دقّت در موارد كاربرد آن در قرآن مؤيّد است، حقيقت اجتبا آن است كه خداوند، بنده خود را برگزيند و وى را از هرگونه تشتّت و تفرّق و سرگردانى و تمايل به جوانب گوناگون و متضادّ رهايى بخشد; آن‌گاه او را به‌سوى خود متمايل و راه هدايت و رستگارى را برايش فراهم آورد.[5] برخى مفسّران، ذيل آيه‌6 يوسف/12 آورده‌اند: در همه موارد كاربرد و همه مشتقّات اين مادّه (جبايه) جمع‌آورى چيزى و حفظ آن از تفرقه و تشتّت لحاظ شده است; بنابراين، اجتباى بنده‌اى از بندگان خداى سبحان به‌وسيله او به اين معنا است كه بخواهد او را مشمول رحمت خود سازد و به مزيد كرامت، اختصاص دهد و به اين منظور، او را از تفرّق در راه‌هاى پراكنده شيطانى حفظ كرده، در شاه‌راه صراط مستقيمش بيندازد.[6] از آن‌چه گفته شد، روشن مى‌شود كه تفسير اجتبا به مطلق برگزيدن، درست نيست; زيرا گزينش، معنايى است كه ما آن را از صيغه افتعال كه بر قصد و اختيار دلالت دارد، استفاده مى‌كنيم و به مادّه اجتبا اختصاص ندارد; بلكه معناى مزبور را از هر مادّه‌اى كه به باب افتعال برده شود مى‌توان فهميد. بلى مى‌توان گفت: شخصى كه مُجْتَبى است، او را براى اختصاص به مقام اجتبا يا جهت كارهاى خطيرى چون رسالت و امامت و ولايت برمى‌گزينند;[7] ولى بايد توجّه داشت كه برگزيدن اوّل، سابق بر اجتبا يا همراه آن است و برگزيدن بعدى، متفرِّع بر اجتبا خواهد بود.
از آن‌چه گفته شد، روشن مى‌شود كه مرادف دانستن اجتبا با واژه‌هايى چون اصطفا و اخلاص (خالص گردانيدن)، درست نيست; زيرا اصطفا از مادّه صفو (‌=‌صاف و خالص بودن)[8] و به‌معناى گزينش كسى جهت خالص و پاكيزه ساختن وى از آلودگى‌ها است،[9] و اخلاص نيز از آن‌جا كه از باب افتعال و مفيد معناى اختيار نيست نمى‌تواند مرادف اجتبا قرار گيرد. برخى مفسّران به رغم آن‌كه اجتبا را به گزينش تفسير كرده‌اند، با كمك حديث «إذا أحبّ اللّه عبداً ابتلاه فإن صبر اجتباه و إن رضى اصطفاه»، اجتبا را مقدّمه اصطفا دانسته و گفته‌اند: آن‌چه در روايت آمده، مراتب محبّت خدا است; خواست و گرفتارى و درگيرى، آن‌گاه پاى‌دارى و كوشش و پذيرش و گزيدگى، سپس خلوص و تصفيه.[10]

اجتبا و هدايت:

خداوند درباره شمارى از پيامبران مى‌فرمايد: ما آن‌ها را اجتبا، و به راه راست هدايتشان كرديم: «واجتَبَينـهُم و هَدَينـهُم اِلى صِرط مُستَقيم» (انعام/6، 87). آمدن اجتبا همراه هدايت به‌ويژه پيش از هدايت، گوياى اين نكته است كه بين اجتبا و هدايت، رابطه علّى و معلولى برقرار است و نيز تقدّم ذكرى «اجتَبَينـهُم» بر «هَدَينـهُم» بر زمينه‌ساز بودن اجتبا براى هدايت دلالت دارد.[11] گويا خداى متعالى خواسته است بگويد: ما پيامبران ياد‌شده را از سرگردانى ميان كثرات و تمايل و ركون به مظاهر خلقيّة نجات داده و آن‌ها را به‌سوى خود متمايل ساخته و به صراط مستقيم* هدايتشان كرده‌ايم.[12]
برخى به رغم اين‌كه اجتبا را در آيه ياد‌شده به مطلق برگزيدن معنا نكرده بلكه برگزيدن را لازمه آن دانسته‌اند، در تصوير معناى جمع به‌گونه‌اى ديگر مشى كرده و گفته‌اند: اين معنا (برگزيدن) گرچه از موارد كاربرد اجتبا استفاده مى‌شود; ولى معناى اصلى آن نيست; بلكه لازم آن معنا به‌شمار مى‌رود و معناى اصلى اجتبا همان جمع‌آورى است و از سياق آيات مورد بحث به‌دست مى‌آيد كه همان معناى اصلى لغت مورد عنايت است و خواسته براى بيان هدايت* به صراط مستقيمى كه بعد ذكر مى‌كند، زمينه‌سازى كرده باشد. گويى فرموده است: ما سلسله جليله انبيا(عليهم السلام) را كه در طول تاريخ بشر متفرّق بوده‌اند و هر يك از آنان در زمانى مى‌زيسته، يك جا جمع، و همه را با يك عنايت، به‌سوى صراط مستقيم هدايت كرديم. مقصود از سياق اين آيات، بيان اتّصال رشته هدايت‌يافتگان به هدايت فطرى الهى است و مناسب چنين بيانى اين است كه اين سلسله يك‌جا تصوّر شده و هدايتشان يك هدايت و صراط مستقيمشان يك صراط گرفته شود تا آن‌كه اختلاف در زمان و احوال و اختلاف پويندگان باعث اختلاف در هدايت و صراط نشود.[13]
در آيات 13 شورى/42 58 مريم/19; 122 طه/20، و 121 نحل/16 نيز رابطه اجتبا و هدايت مطرح شده است. در خصوص آيه‌13 شورى، اجتباى خداوند مسبوق به نهى از تفرقه و سابق بر هدايت ذكر شده است و اين خود، گوياى سير طبيعى تبدّل تفرقه به جمع و زمينه‌سازى جمع جهت هدايت است:[14] «شَرَعَ لَكُم مِنَ الدّينِ ما‌وصّى بِهِ نوحـًا والَّذى اَوحَينا اِلَيكَ و ما‌وصَّينا بِهِ اِبرهيمَ و موسى و عيسى اَن اَقيموا الدّينَ و لاتَتَفَرَّقوا فيهِ كَبُرَ عَلَى المُشرِكينَ ما‌تَدعوهُم اِلَيهِ اللّهُ يَجتَبى اِلَيهِ مَن يَشاءُ و يَهدى اِلَيهِ مَن يُنيب».
برخى از مفسّران، ذيل آيه‌122 طه/20 «ثُمَّ اجتَبـهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيهِ و هَدى» گفته‌اند: كلمه اجتبا به‌معناى جمع كردن براى برگزيدن است. در اين آيه نيز خداى متعالى بنده خود (آدم) را براى خويش جمع‌آورى كرده، به‌طورى كه كسى غير از خدا در او شريك نباشد. بنابراين معنا است كه تفرّع جمله «فَتابَ عَلَيهِ و هَدى» بر آن به خوبى روشن مى‌شود. گويا او را داراى اجزايى فرض كرده و اجزايش را از اين‌جا و آن‌جا گرد آورده، سپس به او رجوع و هدايتش كرده و به‌سوى خود به راهش انداخته است.[15] اين مفسّر، ذيل آيه‌121 نحل/16 (شاكِرًا لاَِنعُمِهِ اجتَبـهُ و هَدهُ اِلى صِراط مُستَقيم) كه به حضرت ابراهيم(عليه السلام)مربوط است، پس از اشاره به ريشه واژه اجتبا نيز آورده است: اجتباى انسان بهوسيله خدا به اين است كه او را براى خود خالص، و از مذهب‌هاى گوناگون جمع‌آورى كند.[16]

اجتبا و نفى حرج:

در آيه 78 حج/22، به رابطه ميان نفى حرج و اجتبا اشاره شده است: «و‌جـهِدوا فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَبـكُم و ما جَعَلَ عَلَيكُم فِى الدّينِ مِن حَرَج». اين آيه را خواه خطاب به همه امّت اسلامى بدانيم ـ همان‌گونه كه بيش‌تر مفسّران گفته‌اند‌ـ[17] و خواه خطاب به اهل‌بيت عصمت و طهارت ـ همان‌طور كه مفاد برخى از روايات است و برخى از مفسّران نيز آن را پسنديده‌اند‌ـ‌[18] بين نفى حرج و حقيقت اجتبا رابطه علّى و معلولى برقرار است; زيرا حرج و هرگونه گرفتارى دست و پاگيرى، اضطراب و تشتّت را بر انسان حاكم كرده، اطمينان و تمركز وى را از بين مى‌برد و در نتيجه نخواهد توانست به آسانى به‌سوى ملكوت روى آورد و در جهت آن حركت كند و به هدف نايل آيد; برخلاف صورتى كه حرج از او نفى، و گرفتارى‌هاى دست و پاگير زندگى از مسير تكاملى وى برداشته شود; زيرا در اين صورت، تشتّت و تفرّق انسان به تمركز، و اضطراب او به آرامش مبدّل مى‌شود و سير او را به سمت ملكوت آسان‌مى‌كند.

علم به غيب و اجتبا:

سر از راز غيب درآوردن و بر امور غيبى مطّلع شدن، نصيب كسى كه در كثرات منغمر است و تفرّق و تعدّد مظاهر گوناگون عالمِ كثرت، او را متفرّق كرده و هر جزئى از اجزايش را به جانبى مى‌كشاند، نمى‌شود. اطّلاع بر غيب، تمركز مى‌طلبد و تمركز، تجمع مى‌خواهد; ازاين‌رو، خداوند در آل‌عمران/3 آيه‌179 مى‌فرمايد: اين‌گونه نيست كه خدا شما را از غيب آگاه سازد; بلكه او از ميان پيامبران، عدّه‌اى را به مقام اجتبا اختصاص داده; آن‌گاه آنان را بر امور غيبى آگاه مى‌سازد:[19] «و‌ما‌كانَ اللّهُ لِيُطلِعَكُم عَلَى الغَيبِ و لـكِنَّ اللّهَ يَجتَبى مِن رُسُلِهِ مَن يَشاءُ» و نيز به همين جهت، حق تعالى در آيه‌6 يوسف/12، علم به تأويل احاديث را كه خود نوعى از آگاهى بر غيب شمرده مى‌شود، پس از اجتباى حضرت يوسف(عليه السلام)مطرح مى‌كند: «و‌كَذلِكَ يَجتَبيكَ رَبُّكَ و يُعَلِّمُكَ مِن تَأويلِ الاَحاديثِ‌...».

صلاح و اجتبا:

در سوره قلم، آيه‌50 خداوند، پس از آن‌كه به قصّه حضرت يونس و گرفتارى و سرگردانى وى اشاره مى‌كند، مى‌فرمايد: اگر نعمتى از پروردگارش به فريادش نرسيده بود، در‌حالى‌كه نكوهيده بود، به هامون افكنده مى‌شد; ولى پروردگارش او را به مقام اجتبا اختصاص داد و از صالحانش قرار داد: «فَاجتَبـهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصّــلِحين». در اين آيه، تأخّر اجتبا از حالت خاص يونس و تقدّم آن بر «فَجَعَلَهُ مِنَ الصّــلِحين» آن هم با فاى تفريع مفيد اين معنا است كه اجتبا، يونس را از تفرّق بال و تشتّت و حيرانى رهايى بخشيد; آن‌گاه وى را لايق درجه صالحان كرد.
كاربرد «اجتبا» در آيه‌203 اعراف/7، به اجتباى اصطلاحى ربطى ندارد; بلكه فقط معناى لغوى آن مقصود است; زيرا اين آيه به تعريض مشركان هنگام تأخير نزول وحى بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)اشاره دارد و مى‌گويد: آنان وقتى براى مدتّى وحى نازل نمى‌شد و رسول‌خدا(صلى الله عليه وآله)منتظر نزول وحى بود، مى‌گفتند: آيات پيشين را كه از اين سو و آن سو جمع كرده‌اى، حال نيز چنين كن: «و‌اِذا لَم‌تَأتِهِم بِـايَة قالوا لَولاَ اجتَبَيتَها».

منابع

البرهان فى تفسير القرآن; پرتوى از قرآن; التبيان فى تفسير القرآن; التحقيق فى كلمات القرآن الكريم; ترتيب كتاب العين; تفسير منهج الصادقين; الجامع لاحكام القرآن، قرطبى; دائرة‌الفرائد در فرهنگ قرآن; الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه;الكافى; لسان‌العرب; لغت‌نامه; مجمع‌البيان فى تفسير القرآن; المنجد فى اللغه; الميزان فى تفسير‌القرآن; النهايه فى غريب الحديث والاثر.
حسن رمضانى

 ← تعریف
اصطفاء در قرآن به معنای صاف کردن شخص یا چیزی از آلودگی است؛ خواه به نحو دفع (ایجاد شئ خالص) یا رفع (خالص ساختن شئ). [۱۰] اصطفاء گاهی با حرفِ عَلی متعدی می‌شود که در این صورت متضمن معنای تفضیل [۱۱] [۱۲] [۱۳] و در جایی است که در مقام سنجش بین دو یا چند چیز‌باشد.

← موارد اصطفا
در قرآن کریم مشتقات واژه «صفو» ۱۸ بار به‌کار رفته که ۶ مورد آن به موضوع اصطفاء مربوط است و آن موارد عبارت است از:اصطفای ابراهیم (علیه‌السلام) در دنیا از جانب خداوند ، [۱۴] اصطفای مریم (علیهاالسلام) و پاک ساختن وی از سوی خداوند، [۱۵] اصطفای برخی از فرشتگان و انسان‌ها به عنوان رسولان الهی ، [۱۶] فرستادن درود بر بندگان مصطفای الهی، [۱۷] دادن میراث کتاب به بندگان مصطفا از سوی خداوند [۱۸] و مصطفا بودن ابراهیم، اسحق و یعقوب (علیهم‌السلام) در نزد خداوند. [۱۹]
آیات دیگری نیز بدون واژه اصطفاء با این موضوع پیوند دارد؛ مانند:آیه ۳ سوره زمر [۲۰] که در آن آمده: دین خالص برای خداوند است و آیه ۴۶ سوره ص [۲۱] که در آن خداوند می‌فرماید:ابراهیم، اسحق و یعقوب را با یاد آخرت خالص گردانیدیم و نیز آیاتی که به‌گونه‌ای از بندگان مخلَص (به فتح) خداوند یاد کرده است. [۲۲] [۱۹]    آیه۴۰.     [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶] [۲۷]

← حقیقت اصطفاء
حقیقت اصطفاء برگزیدن و اختصاص دادن شخص به حالتی خالص و خالی از آلودگی است؛ حالتی که ملاک گزینش رسولانی از میان انسان‌ها و فرشتگان از سوی خداوند است:«اَللّهُ یَصطَفی مِنَ المَلئِکَةِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ...» [۲۸]
اصطفای الهی در اشخاص، هم به معنای گزینش شخص است برای این‌که او را ذاتاً صافی و بی‌آلایش قرار دهد و هم بدین معناست که وسائل هدایت وی را فراهم ساخته، او را در مسیر خلوص یاری و توفیق دهد. البته چون کارهای خداوند حکیمانه است، کسانی را که خدا برای خالص شدن برمی‌گزیند، از صلاحیت لازم برای گزینش برخوردارند:«اَللّهُ اَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ» [۲۹] شایان ذکر است که معنای مذکور برای اصطفاء تنها به مرتبه خاصی از آن اختصاص دارد و گرنه بر اساس گفته برخی، با توجه به آیه ۴۷ سوره ص [۳۰] اصطفاء در معنای عام، آن است که خداوند دل بنده را برای معرفت خود فارغ گرداند، تا از رهگذر معرفت، صفای خود را در آن بگستراند. در این معنا همه مؤمنان از خاص و عام ، عاصی و مطیع و ولیّ و نبیّ‌ شریک‌اند. [۳۱]
اصطفاء همچنین برگزیدن و اختصاص دادن چیزی مانند دین به حالت خلوص از پیرایه‌هاست:«اَلا لِلّهِ الدّینُ الخالِصُ». [۳۲] به‌کار بردن واژه اصطفاء در قرآن کریم از نیکی بیان و زیبایی آن است، زیرا حقیقتی از سنخ معقول به امری محسوس تمثیل گردیده است؛ یعنی خداوند خلوص برگزیدگان را به خلوص شیء صافی و بی‌آلایش و آلودگی مَثَل زده است. [۳۳] [۳۴] [۳۵]

← اختصاص اصطفاء به خداوند
اصطفاء ویژه خداوند است. در آیه «اَللّهُ یَصطَفی مِنَ المَلئِکَةِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ اِنَّ اللّهَ سَمیعٌ بَصیر» [۳۶] تقدم مسند الیه ( الله ) بر خبری که فعل است (یصطفی) مفید اختصاص است. [۳۷]
ظاهر و سیاق دیگر آیات اصطفاء و برخی آیات مرتبط با آن نیز مؤید اختصاص اصطفاء به خداوند است؛ مانند آیه ۱۳۰ سوره بقره. [۳۸] علم خداوند به حقایق آفریدگان خویش و آشکار بودن حقیقت برگزیدگان برای وی سر این اختصاص دانسته شده است. [۳۹] [۴۰] [۴۱] تعبیر «عِندَنا» در آیه «واِنَّهُم عِندَنا لَمِنَ المُصطَفَینَ الاَخیار» [۴۲] نیز اشاره دارد به این‌که انبیا نزد خداوند از برگزیدگان هستند؛ نه نزد مردم، زیرا مردم در ارزیابی‌های خود دچار اشتباه شده، انواع مسامحه و چشم پوشی را در آن روا می‌دارند [۴۳]؛ ولی خداوند به همه چیزاحاطه علمی دارد.
ذکر صفات «سمیع» و «بصیر» برای خداوند در پایان آیه ۷۵ سوره حجّ [۴۴] و نیز آیه بعد از آن‌که بیانگر آگاهی و علم خداوند به احوال آینده و گذشته پیامبران و بازگشت همه امور به علم همراه با تدبیر اوست:«یَعلَمُ ما بَینَ اَیدیهِم وما خَلفَهُم واِلَی اللّهِ تُرجَعُ‌الاُمور» همه نشان این است که برگزیدن، به علم و آگاهی کامل و نامحدود نیاز دارد. [۴۵] [۴۶] [۴۷] عقل نیز به دلیل نامحدود بودن علم خدا اصطفاء را مختص او می‌داند.
افزون بر اختصاص اصطفای اشخاص به خدا ، برگزیدن دین و شریعت و قانون زندگی برای بشر نیز با توجه به آیه‌۱۳۲ سوره بقره [۴۸] به خدا اختصاص دارد:«اِنَّ اللّهَ اصطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَموتُنَّ اِلاّ واَنتُم مُسلِمون». این اختصاص از آیه «اَلا لِلّهِ الدّینُ الخالِصُ [۴۹] نیز استفاده می‌شود.

← رابطه اصطفاء با نبوت و عصمت
بر اساس آیه «واِنَّهُم عِندَنا لَمِنَ المُصطَفَینَ الاَخیار» [۵۰] همه پیامبران برگزیدگان الهی‌اند؛ ولی نمی‌توان گفت هر برگزیده‌ای نبیّ است، زیرا مفسران مقصود از برگزیدگان در آیه «ثُمَّ اَورَثنَا الکِتبَ الَّذینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا...» [۵۱] را همه امت اسلام ، یا گروهی خاص ازایشان ( عالمان یا خصوص فرزندان حضرت فاطمه (علیهاالسلام)) دانسته‌اند [۵۲] [۵۳]؛ نه پیامبران گذشته، زیرا در آیه پیش از آن [۵۴] سخن از وحی کردن قرآن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و تصدیق کتب پیشین است و در این آیه [۵۵] سخن از میراث همان کتاب است، ازاین‌رو «ثُمَّ» در این آیه برای بیان تراخی رتبی و الف و لام «الکِتبَ» برای عهد است. [۵۶] [۵۷] [۵۸]
حضرت مریم (علیهاالسلام) نیز طبق آیه «واِذ قالَتِ المَلئِکَةُ یمَریَمُ اِنَّ اللّهَ اصطَفکِ وطَهَّرَکِ...» [۵۹] از برگزیدگان الهی است. برخی از مفسران اصطفای الهی را دلیل بر نبوت دانسته [۶۰] و با توجه به فراوانی استعمال آن در مورد انبیا [۶۱] از آیه یاد شده [۶۲] نبوت حضرت مریم (علیهاالسلام) را استفاده کرده‌اند. [۶۳] [۶۴] آیات ۱۰۹ سوره یوسف [۶۵] ۴۳ سوره نحل [۶۶] و ۷ سوره انبیاء [۶۷] که بیانگر اختصاص پیامبری و رسالت به مردان است [۶۸] این برداشت را رد می‌کند.

← رابطه اصطفاء با عصمت
برگزیده شدن از جانب پروردگار نشانه صفای باطن و عصمت و نزاهت برگزیدگان است، زیرا آیات اصطفاء در خصوص پیامبران بر عصمت و نزاهت آنان دلالت دارد. [۶۹] یکی از آن آیات آیه ۴۷‌ سوره ص [۷۰] است. در این آیه عصمت برگزیدگان الهی به دو طریق بیان شده است:
۱. برگزیده بودن آنان نزد خدا؛ تعبیر «عِندَنا» به این سؤال پاسخ می‌دهد که چرا اصطفاء بر عصمت دلالت می‌کند، زیرا این تعبیر بیانگر علم و آگاهی خدا به حقیقت برگزیدگان است و نیکی آنان را نزد خدا بیان می‌کند و کاملا روشن است که برگزیدگان و نیکان نزد خدا حتماً معصوم و باطناً نیک هستند و گرنه برگزیده نمی‌شدند. [۷۱]
۲. استعمال الفاظ «المُصطَفَینَ» و «الاَخیار» به‌صورت مطلق ، زیرا هرگاه انسانی مصطفای مطلق و خیر مطلق باشد حتماً معصوم بوده، از‌هر‌گونه شر مبرّاست. [۷۲] آیه دیگر ۳۳ سوره آل‌عمران [۷۳] است که اصطفای در آن در روایات به عصمت تفسیر شده است:«اِنَّ اللّهَ اصطَفی ءادَمَ‌...». [۷۴] [۷۵] [۷۶] ممکن است از مطلق بودن طهارت در آیه ۴۲سوره آل‌عمران عصمت حضرت مریم (علیهاالسلام) استفاده شود، گرچه وی از پیامبران به شمار نمی‌آید. [۷۷]

← برگزیدگان
در قرآن گاه به‌صورت مشخص از برگزیدگان نام برده شده است؛ مانند:حضرت ابراهیم ، مریم ، اسحاق و یعقوب ، و گاه به‌صورت کلی به حلقه‌ها و سلسله‌های برگزیدگان اشاره دارد [۷۸] و با توجه به روایات و شأن نزول آیات، مصداق آن مشخص می‌شود؛ مانند:آیه ۷۵ سوره حجّ [۷۹] که به برگزیده بودن رسولان الهی از فرشتگان و مردم اشاره دارد:«اَللّهُ یَصطَفی مِنَ المَلئِکَةِ رُسُلاً ومِنَ النّاسِ» و آیه ۵۹ نمل [۸۰] که مقصود از برگزیدگان در آن، پیامبران یا حجّت‌های خدا بر خلقش، یعنی آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) هستند [۸۱] [۸۲]:«قُلِ الحَمدُ لِلّهِ وسَلمٌ عَلی عِبادِهِ الَّذینَ اصطَفی...».
در تعیین برگزیدگان در آیه ۳۲ سوره فاطر [۸۳]:«ثُمَّ اَورَثنَا الکِتبَ الَّذینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِهِ ومِنهُم مُقتَصِدٌ ومِنهُم سابِقٌ» نظراتی ارائه شده [۸۴] [۸۵] [۸۶] که مجموعاً در ۵ دسته قابل گزارش‌است:
۱. آیه مزبور درباره پیامبران است. ارائه کنندگان این نظریه با توجه به صدر آیه که در آن سخن از میراث کتاب است و به دلیل آیه ۱۶ سوره نمل [۸۷]:«وورِثَ سُلَیمنُ داوودَ» و آیه ۶ سوره مریم/۱۹:«یَرِثُنی ویَرِثُ مِن ءالِ یَعقوبَ» که بر ارثبری پیامبران از یکدیگر دلالت دارد [۸۸] [۸۹] مراد از برگزیدگان در آیه را پیامبران دانسته [۹۰] [۹۱] [۹۲] و بر اساس ظاهر آیه گروه‌های سه‌ ‌گانه مذکور در ذیل آیه را از پیامبران می‌دانند و در پاسخ این اشکال که چگونه می‌شود برخی پیامبران ظالم باشند به آیاتی نظیر ۲۳ سوره اعراف [۹۳]:«قالا رَبَّنا ظَلَمنا اَنفُسَنا» که درباره حضرت آدم و حوّاست استناد کرده‌اند. [۹۴]
این برداشت درست نیست، زیرا با نگرشی گذرا به آیات بسیاری که در مورد ظالمان است و مفاد آن این است که هدایت خدا [۹۵] و عهد الهی [۹۶] شامل آنان نمی‌شود، لعنت خدا بر آنان است، [۹۷] جایگاه آنان در آتش است [۹۸] و خداوند برای آنان عذابی دردناک مهیا کرده است [۹۹] کاملاً واضح می‌شود که نسبت دادن ظلم به انبیا (علیهم‌السلام) به هیچ وجه روا نیست [۱۰۰] و اگر انبیا، خود را ظالم شمرده‌اند در مقام بندگی و انقطاع الی‌الله و اظهار نیاز به غفران و رحمت پروردگار بوده است و این خضوع و خشوع ، خود از مقامات بندگی است، افزون بر این، خداوند درباره ظالمان فرموده است:آنان را دوست ندارد:«واللّهُ لا یُحِبُّ الظّلِمین» [۱۰۱] و در آیاتی فراوان از پیامبران با‌عنوان «بندگان صالح»، [۱۰۲] «مخلَص»، [۱۰۳] «مُصْطَفَیْن»، [۱۰۴] «اخیار» [۱۰۵] و با صفات خوب دیگری [۱۰۶] [۱۰۷] که همه منافی با ظلم است یاد کرده است. آیه ۱۹ خضوع سوره اعراف [۱۰۸]:«ولا‌تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکونا مِنَ الظّلِمین» به ترک اولی و ارتکاب نهی تنزیهی از سوی حضرت آدم اشاره دارد [۱۰۹] و طبق روایتی از امام‌رضا (علیه‌السلام)، آدم پس از توبه و هبوط به زمین معصوم بوده است [۱۱۰] [۱۱۱] [۱۱۲]، زیرا آیه ۳۳ آل‌عمران [۱۱۳] به برگزیدگی وی از سوی خداوند اشاره دارد و برگزیدگی نشانه عصمت است و در صورت ظالم بودن آدم و معصوم نبودن وی خداوند او را بر نمی‌گزید.
تفسیر ظلم به ارتکاب گناه صغیره نیز با عصمت انبیا سازگار نیست. برخی تفسیری کاملاً مخالف با ظاهر «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» ارائه و آن را به زاهد در دنیا تفسیر کرده و گفته‌اند:انسان با ترک لذّت‌های نفسانی بر نفس خویش ستم می‌کند و این نشان از معرفت و محبت او دارد. [۱۱۴]
۲. مراد از صدر آیه:«ثُمَّ اَورَثنَا الکِتبَ الَّذینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا» پیامبران‌اند که وارثان کتاب‌اند و تقسیم‌بندی ذیل آیه:«فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِهِ‌...» در ارتباط با ذریّه پیامبران یا امت آنان [۱۱۵] یا امت اسلام [۱۱۶] است.
۳. برگزیدگان در آیه مورد بحث کسانی هستند که در آیه ۳۳ آل‌عمران:«اِنَّ اللّهَ اصطَفی ءادَمَ ونوحًا وءالَ اِبرهیمَ وءالَ عِمرنَ عَلَی العلَمین» به عنوان برگزیده شناسانده شده‌اند. [۱۱۷] [۱۱۸] [۱۱۹]
۴. برگزیدگان در آیه امت پیامبر اسلام‌اند، یا به دلیل روایت «العلماء ورثة الأنبیاء» تنها عالمان امت‌اند یا این‌که صدر آیه:«ثُمَّ اَورَثنَا الکِتبَ الَّذینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا» درباره عالمان است و ذیل آن:«فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسِهِ...» مربوط به سایر امت اسلام‌است. [۱۲۰] [۱۲۱] [۱۲۲]
۵. برگزیدگان در آیه، ذریّه پیامبر اسلام ، یعنی فرزندان حضرت فاطمه (علیهاالسلام) هستند [۱۲۳] [۱۲۴] [۱۲۵] که این مطلب در روایاتی مستفیض بیان شده است [۱۲۶]؛ از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) نقل شده که آیه ویژه ماست و تنها ما مقصود از آیه هستیم. [۱۲۷] [۱۲۸] [۱۲۹]
از امام رضا (علیه‌السلام) نیز روایت شده که مقصود از «ثُمَّ اَورَثنَا الکِتبَ الَّذینَ اصطَفَینا مِن عِبادِنا» فرزندان حضرت فاطمه (علیهاالسلام) و از «سابِقٌ بِالخَیرتِ» امام معصوم و از «مُقتَصِدٌ» عارف به امام معصوم و از «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» کسی است که امام را نمی‌شناسد. [۱۳۰] [۱۳۱] [۱۳۲] برخی این تفسیر را به دلیل این‌که ائمه (علیهم‌السلام) سزاوارترین مردم برای متصف شدن به صفت اصطفاء و به ارث بردن علم انبیا هستند، به واقع نزدیک‌تر دانسته‌اند، زیرا ایشان‌اند که به حفظ قرآن و بیان حقایق آن متعبد و به معارف پنهان قرآن و دقایق آن آشنا هستند و همواره با آن ملازم‌اند، چنان‌که حدیث متواتر ثقلین که مورد اتفاق عامّه و خاصّه است نیز بیانگر آن است. [۱۳۳] [۱۳۴] [۱۳۵]
از ظاهر آیه و نیز روایات شیعه و سنّی [۱۳۶] [۱۳۷] [۱۳۸] در ارتباط با آن و آیات بعد از آن ‌که مجموعاً بیانگر این است که هر سه گروه حتی گروه «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» از برگزیدگان، بهشتیان و آمرزیدگان‌اند‌ روشن می‌شود که برگزیدگان در آیه، فرزندان فاطمه (علیهاالسلام) هستند؛ نه همه امّت و با توجه به این‌که آنان جزء آل‌ابراهیم‌اند [۱۳۹] [۱۴۰] [۱۴۱] و بر اساس آیات ۳۳‌-۳۴ سوره آل‌عمران [۱۴۲] در ضمن گزینش آل‌ابراهیم برگزیده شده‌اند، و معنای آیه ۳۲ سوره فاطر به ضمیمه آیه قبل این است:ای محمد افزون بر آن‌که قرآن را به تو وحی کردیم آن را به ذریه تو نیز ارث دادیم؛ همان بندگان ما که به هنگام برگزیدن آل‌ابراهیم آنان را نیز در ضمن آل‌ابراهیم برگزیدیم. [۱۴۳]
در روایتی از امام‌باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که حضرت به ابواسحاق فرمودند:آیه مذکور تنها درباره ماست، «سابِقٌ بِالخَیرتِ» علی‌بن‌ابی‌طالب ، حسن ، حسین و شهید از ماست، «مُقتَصِدٌ» صائم در نهار و قائم در لیل است و «ظالِمٌ لِنَفسِهِ» در اوست آنچه در مردم است و او آمرزیده است. [۱۴۴] [۱۴۵] [۱۴۶] به قرینه روایات دیگر مراد از شهید در روایت مذکور، امام معصوم است. [۱۴۷] از ذیل فرمایش امام (در اوست آنچه در مردم است) معلوم می‌شود گروه ویژه‌ای مراد آیه است؛ نه همه مردم.

http://wikifeqh.ir/%D8%A7%D8%B5%D8%B7%D9%81%D8%A7%D8%A1

پاتوق شیشه ای patoghshishei@...
ما را در سایت پاتوق شیشه ای patoghshishei@ دنبال می کنید

برچسب : یادم, نویسنده : patoghshisheia بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 10:56